.

 چرا امام حسين (عليه السلام) با اين كه مي دانست شهيد مي شود ، اقدام به قيام كرد ؟

 

توضيح سؤال :

امام حسين (ع) با اين كه مى‏دانست شهيد مى‏شود ، چرا اقدام به قيام كرد؟

بسم الله الرحمان الرحيم

 با عرض سلام و خسته نباشيد ! عده اي از افرادي که دنبال پيدا کردن نقص و اشکال از عملکرد امامان مي‌باشند ، در شبکه ها... طرح ميکنند که اگر امام حسين (عليه السلام) عالم بر شهادتش بود ، چرا به طرف كربلا رفت ؟ چنانچه صدمه رساندن خود از محرمات است !!!!

اين تفکري که بي‌سوادان و بهانه جويان دارند .

آيا اين سخن صحيح است ؟ چرا؟

پاسخ :

يكي از شبهاتي که ممكن است ذهن خواننده يا شنونده روضه امام حسين عليه السلام را به خود مشغول كند اين است که امام حسين عليه السلام با اين کار خود را به هلاکتي انداخته اند که خداوند در قرآن با آيه « وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ؛ خود را با دستهايتان به هلاکت نيندازيد » نهي کرده است . وانجام اين کار، خود کشي است

چطور ممكن است امام حسين عليه السلام که فرزند رسول گرامي اسلام و امير المؤمنين عليه السلام است و با دين اسلام آشنايي كامل دارد  چنين كاري كرده باشند ؟

براي رسيدن به جواب از اين شبهه مقدمه اي را در مورد معناي آيه « هلاكت » اشاره مي نماييم تا معني هلاکت حرام مشخص شود ، تا بعد ببنيم كه آيا اين عنوان در مورد قيام بزرگ امام حسين عليه السلام صدق مي‌کند يا خير .

خداوند در قرآن في فرمايند :

وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ . البقره / 195 .

 در راه خدا انفاق کنيد و خود را با دستهايتان به هلاکت نيندازيد و نيکي کنيد که خداوند نيکو کاران را دوست دارد .

« تهلکة» در اين آيه به معناي هلاکت است و مقصود از آن هر کاري است که انجام آن به انسان ضرر بزرگي بزند که تحمل آن در حالت عادي ممکن نيست ؛ مانند فقر يا مريضي يا مرگ .

اين آيه کريمه در ابتدا به انفاق در راه خدا ؛ يعني فداکاري در راه وي و بخشش در طريقي که او مي‌پسندد ، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاکت منع مي نمايد . پس مراد از هلاكت در اين آيه ، هلاکتي است که از ترک فداکاري و از خود گذشتگي در راه خدا نشأت مي گيرد .

سپس مي‌فرمايد " و نيکي کنيد" . يعني با فداکاري و از خودگذشتگي در راه خدا از نيکو کاران باشيد ؛ پر واضح است که هر نوع فداکاري ، فداکاري نيکو نمي باشد وهر بخششي محبوب و پسنديده درگاه خداوند نيست ؛ زيرا اگر چنين بود بايد فداکاري هاي ديوانگان و نادانان نيز ، در نزد خداوند پسنديده باشد .

فداكاري و از جان گذشتگي مورد پسند خداوند شرايطي دارد كه مهمترين آن ، اين دو شرط است :

1. فداکاري و از خود گذشتگي در راه و هدفي باشد كه عقلاي عالم آن را مي‌پسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آميز يا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛

2 . آن چه در راه او هديه مي‌شود از نظر ارزش ، از خود هديه ، داراي برتري و فضيلت باشد ؛ مانند گذشتن از مال براي به دست آوردن علم يا سلامتي . و يا قرباني کردن حيواني براي تامين نياز غذايي انسان . در يك كلام ،هرچه هدف والاتر باشد فداکاري در راه آن برتر و کامل تر است .

اين دو مطلب ، دو شرط اساسي از شروطي هستند که بايد در هر بخشش و انفاق و فداکاري رعايت شود تا آن فداکاري نيکو بوده و در راه خدا به حساب آيد .

با اين مقدمه ، به خوبي مشخص مي شود که قيام امام حسين عليه السلام به طور کامل در راه خدا بوده است ؛ زيرا و اين دو شرط را به نحو كامل داشته است ؛ بنابراين تمام فداكاري هايي كه آن حضرت در روز عاشورا انجام داده‌اند ، در راه خدا و مورد رضايت الله بوده است.

خلاصه اينکه : آيه هلاکت ( يا هر دليلي که خودکشي را حرام مي کند ) شامل هر گونه خود را به  خطر انداختن نمي شود ؛ و قرباني کردن جان و مال را اگر براي هدفي بزرگ و شريف - مثل آن قيام جاودان امام حسين عليه السلام – باشد ، حرام نمي کند ؛ چون در فداکاري هاي حضرت شروط فداکاري شريف و از خود گذشتگي مقدس به بهترين نحو موجود است .

اگر نبود فداکاري حسين عليه السلام در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آن‌چه پيامبران در طول تاريخ آورده بودند ، در زير آوار بدعت ها ، سياه نمايي ها و انحرافاتي که خلفاي پيشين به وجود آورده بودند دفن مي‌شد و اثري از آن باقي نمي‌ماند ؛ همانطور که اديان گذشته در زير اين رسوبات مدفون شد و اثر درستي از آن‌ها بر جاي نماند .

پس قيام امام حسين عليه السلام هم عقلائي است و هم هدفي كه آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در يك كلمه تمام هستي ، باارزش‌تر است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 



برچسب‌ها: چرا امام حسين (عليه السلام) با اين كه مي دانست شهيد مي شود , اقدام به قيام كرد ؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

آيا مدارك معتبري دال بر قران خواندن سر بريده امام حسين(ع) بر سر نيزه وجود دارد؟

 

پاسخ :

 اين كه سر امام حسين عليه السلام بر سر نيزه قرآن خوانده است ، از ضروريات تاريخ است كه هم علماي شيعه و هم علماي اهل سنت آن را به سند صحيح نقل كرده‌اند ؛ از جمله شيخ مفيد رحمت الله عليه در كتاب شريف و معتبر الإرشاد مي‌نويسد :

 عن زيد بن أرقم أنه قال : مر به علي وهو على رمح وأنا في غرفة ، فلما حاذاني سمعته يقرأ : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) فقف - والله - شعري وناديت : رأسك والله - يا ابن رسول الله - أعجب وأعجب .

الإرشاد - الشيخ المفيد - ج 2 - ص 117 - 118

 و نيز مرحوم محمد بن سليمان الكوفي مي‌نويسد :

 [ حدثنا ] أبو أحمد قال : سمعت محمد بن مهدي يحدث عن عبد الله بن داهر الرازي عن أبيه عن الأعمش : عن المنهال بن عمرو قال : رأيت رأس الحسين بن علي على الرمح وهو يتلو هذه الآية : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * [ 9 / الكهف : : 18 ] فقال رجل من عرض الناس : رأسك يا ابن رسول الله أعجب ؟ .

مناقب الإمام أمير المؤمنين (ع) - محمد بن سليمان الكوفي - ج 2 - ص 267 .

 همچنين ابن حمزه طوسي مي‌نويسد :

 عن المنهال بن عمرو ، قال : أنا والله رأيت رأس الحسين صلوات الله عليه على قناة يقرأ القرآن بلسان ذلق ذرب يقرأ سورة الكهف حتى بلغ : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * فقال رجل : ورأسك - والله - أعجب يا ابن رسول الله من العجب . 274 / 2 –

 وعنه ، قال : أدخل رأس الحسين صلوات الله عليه دمشق على قناة ، فمر برجل يقرأ سورة الكهف وقد بلغ هذه الآية * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * فأنطق الله تعالى الرأس ، فقال : أمري أعجب من أمر أصحاب الكهف والرقيم .

الثاقب في المناقب - ابن حمزة الطوسي - ص 333 .

 و قطب الدين راوندي نيز مي‌نويسد :

 عن المنهال بن عمرو قال : أنا والله رأيت رأس الحسين عليه السلام حين حمل وأنا بدمشق ، وبين يديه رجل يقرأ الكهف ، حتى بلغ قوله : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) ، فأنطق الله الرأس بلسان ذرب ذلق ، فقال : أعجب من أصحاب الكهف قتلي وحملي .

الخرائج والجرائح - قطب الدين الراوندي - ج 2 - ص 577 .

 و ابن شهر آشوب مي‌نويسد :

 روى أبو مخنف عن الشعبي انه صلب رأس الحسين بالصيارف في الكوفة فتنحنح الرأس وقرأ سورة الكهف إلى قوله : ( انهم فتية آمنوا بربهم وزدناهم هدى فلم يزدهم إلا ضلالا ) . وفي أثر انهم لما صلبوا رأسه على الشجرة سمع منه : ( وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون ) . وسمع أيضا صوته بدمشق يقول : لا قوة إلا بالله . وسمع أيضا يقرأ : ( ان أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) ، فقال زيد بن أرقم : أمرك أعجب يا ابن رسول الله .

مناقب آل أبي طالب - ابن شهر آشوب - ج 3 - ص 218 .

و علي بن يونس عاملي مي‌نويسد :

 قرأ رجل عند رأسه بدمشق ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) فأنطق الله الرأس بلسان عربي : أعجب من أهل الكهف قتلي وحملي .

الصراط المستقيم - علي بن يونس العاملي - ج 2 - ص 179  

 و سيد هاشم البحراني نيز مي‌نويسد :

 فوقفوا بباب بني خزيمة ساعة من النهار ، والرأس على قناة طويلة ، فتلا سورة الكهف ، إلى أن بلغ في قراءته إلى قوله تعالى : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * . قال سهل : والله إن قراءته أعجب الأشياء .

مدينة المعاجز - السيد هاشم البحراني - ج 4 - ص 123

 مرحوم علامۀ مجلسي رحمت الله عليه در كتاب شريف بحار الأنوار ، بابي را به همين مطلب اختصاص داده است .

بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 45 - ص 121  

 و از علماي اهل سنت ، ابن عساكر در  كتاب تاريخ مدينه دمشق مي‌نويسد :

 نا الأعمش نا سلمة بن كهيل قال رأيت رأس الحسين بن علي رضي الله عنهما على القناة وهو يقول " فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم .

تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 22 - ص 117 – 118 .  

 و محقق كتاب در پاورقي آن مي‌نويسد :

 وزيد بعدها في م : قال أبو الحسن العسقلاني : فقلت لعلي بن هارون انك سمعته من محمد بن أحمد المصري ، قال : الله اني سمعته منه ، قال الأنصاري فقلت لمحمد بن أحمد : الله انك سمعته من صالح ؟ قال : الله إني سمعته منه ، قال جرير بن محمد : فقلت لصالح : الله انك سمعته من معاذ بن أسد ؟ قال : الله اني سمعته منه ، قال معاذ بن أسد : فقلت للفضل : الله انك سمته من الأعمش ؟ فقال : الله اني سمعته منه ، قال الأعمش : فقلت لسلمة بن كهيل : الله انك سمعته منه ؟ قال : الله اني سمعته منه بباب الفراديس بدمشق ؟ مثل لي ولا شبه لي ، وهو يقول : ( فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم ) .

 و همچنين ابن عساكر در جائي ديگر از همين كتاب مي‌نويسد :

 عن المنهال بن عمرو قال أنا والله رأيت رأس الحسين بن علي حين حمل وأنا بدمشق وبين يدي الرأس رجل يقرأ سورة الكهف حتى بلغ قوله تعالى " أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا " قال فأنطق الله الرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحاب الكهف قتلي وحمل .

تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 60 - ص 369 – 370 .

 بنابراين ، با اين همه مدارك معتبري كه در اين باره وجود دارد ، شكي در صحت خبر قرآّن خواندن سر مبارك امام حسين عليه السلام باقي نمي‌ماند .

 به دليل طولاني نشدن و نيز اتقان مطلب ، اصل متن عربي روايات آورده است . ترجمه آن با خودتان .

 موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 



برچسب‌ها: آيا مدارك معتبري دال بر قران خواندن سر بريده امام حسين(ع) بر سر نيزه وجود دارد؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 چرا امام حسين عليه السلام در روز عاشورا دعا نفرمودند تا باران ببارد ؟

 

 پاسخ :

 

 طبق روايات شيعه ، دعاي حضرت نه تنها در مورد باران باريدن مستجاب مي گرديد ؛ بلکه اگر حضرت براي پيروزي ونصرت خويش نيز دعا مي کردند ، قطعا مستجاب مي شد ؛ اما :


 1 - حضرت مي خواست در كربلا براي همه مسلمانان ، تسليم در برابر حق را به نمايش گذارد و درس عملي تسليم را تا ابد به مردم بياموزد .

  2 – بناي حضرت بر اين بود كه در ماجراي عاشورا اسباب غير عادي را به کار نگرفته تا اين خود نيز درس ديگري براي مسلمانان شود تا وظيفه آناني را كه قادر به استفاده از اسباب غير عادي نيستند ، در برابر ظلم وستم مشخص كند .  3 - حضرت طبق روايات ، حضرت در ماجراي عاشورا ، در خواست فرشتگان و جنيان را براي ياري رد نموده و تمام آن ها را به مشيت الهي واگذار کردند . اين خود سبب نهايت مظلوميت براي حضرت شده و به همين جهت خبر شهادت آن حضرت در آن زمان که وسائل اخباري محدود بود ، به سرعت پخش گرديد .

 جهت اطلاعات بيشتر در اين زمينه از آدرس هاي ذيل ديدن فرماييد:

 

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=54

 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=55

 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=56

 

 موفق باشيد

  گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي  عصر (عج)

 

 

 

 

 

 

 



برچسب‌ها: چرا امام حسين عليه السلام در روز عاشورا دعا نفرمودند تا باران ببارد ؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 چرا در باب زيارت امام حسين عليه السلام آمده است که به جاي قبله رو به قبر نماز بخوان ؟

 

پاسخ:

در ابتدا بايد عرض نمود که هيچ عالم شيعه اي در طول تاريخ فتوا نداده است که شخص در زيارت قبر امام حسين عليه السلام يا سائر ائمه در هنگام نماز طوري بايستد که رو به قبله نباشد ؛ بلکه همگي مي گويند طوري بايست که قبر امام بين تو و قبله باشد . يعني در سمت پشت سر يا کمر حضرت قرار گرفته رو به قبر نماز بخوان تا امام بين تو و کعبه باشد.

متاسفانه برادران اهل سنت چون نمي توانند با دليل ومدرک معتبر بر شيعه اشکال بگيرند سعي در تحريف روايات واقوال علماي شيعه کرده وآنها را به صورت گزينشي مطرح مي نمايند .

در باب مذکور که در کتاب شريف وسائل الشيعه آمده است خود معناي رو به قبر نماز خواندن را مطرح نموده است:

کاش مستشکل محترم خود عنوان باب را ملاحظه مي فرمودند :

69 - باب استحباب كثرة الصلاة عند قبر الحسين ( عليه السلام ) فرضا ونفلا عند رأسه وخلفه

وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 14 - ص 517 - 521

باب مستحب بودن زياد نماز خواندن در کنار قبر امام حسين عليه السلام چه نماز واجب وچه نماز مستحب  در کنار سر حضرت ( نه رو به قبر حضرت ) يا در پشت حضرت

خود اين عنوان بيانگر طريقه ايستادن است . زيرا وقتي شما در کنار قبري رفته و در پشت سر وي به سمت قبر نماز بخوانيد خواه ناخواه رو به قبله خواهيد بود .

اما رواياتي که در اين باب آمده و به بحث ما مربوط مي گردد :

 ( 19730 ) 5 - وعن أبيه ، وجماعة مشايخه ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن محمد بن خالد ، عن جعفر بن ناجية ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : صل عند رأس قبر الحسين عليه السلام .

از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمودند در کنار قسمت سر از قبر امام حسين عليه السلام نماز بخوان

اين روايت هيچ گونه اشاره اي به آن چه که ادعا مي کنند ندارد.

( 19731 ) 6 - وعنهم ، عن سعد ، عن موسى بن عمر وأيوب بن نوح ، عن ابن المغيرة عن أبي اليسع قال : سأل رجل أبا عبد الله وأنا أسمع قال : إذا أتيت قبر الحسين عليه السلام أجعله قبلة إذا صليت ؟ قال : تنح هكذا ناحية وعن علي بن الحسين ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي نجران ، عن يزيد بن إسحاق ، عن الحسن بن عطية ، وذكر الحديث الأول .

شخصي از امام صادق عليه السلام سوال کرد و من مي شنيدم که پرسيد هنگامي که به زيارت قبر امام حسين عليه السلام رفتم آن را قبله خود قرار دهم؟ حضرت فرمودند به فلان قسمت برو ( وبعد به سمت قبر نماز بخوان)

اين روايت هم دلالت بر مدعا نمي کند زيرا شخص سوال مي کند که فقط رو به قبر بخوانم حضرت مي گويند اگر در فلان جا باشي آري يعني همان مطلبي که شيعه مي گويند.

( 19732 ) 7 - وعنه ، عن علي ، عن أبيه ، عن ابن فصال ، عن علي بن عقبة ، عن عبيد الله بن علي الحلبي ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : قلت : إنا نزور قبر الحسين عليه السلام فكيف نصلي عنده ؟ فقال : تقوم خلفه عند كتفيه ، ثم تصلي على النبي صلى الله عليه وآله وتصلي على الحسين عليه السلام

به حضرت عرض کردم که ما قبر امام حسين عليه السلام را زيارت مي کنيم پس چگونه در کنار آن نماز بخوانيم؟ فرمودند پشت سر امام در قسمت کتف ايستاده ( در حقيقت رو به قبله به صورتي که قبر بين تو وکعبه است) سپس به نيت رسول خدا صلي الله عليه وآله و امام حسين عليه السلام نماز مي خواني

 ( 19733 ) 8 - وعن محمد بن جعفر ، عن محمد بن الحسين ، عن أيوب بن نوح ، عن ابن المغيرة ، عن أبي اليسع ، عن أبي عبد الله عليه السلام أن رجلا سأله عن الصلاة إذا أتى قبر الحسين ( عليه السلام ) ؟ قال : اجعله قبلة إذا صليت ، وتنح هكذا ناحية.

شخصي از امام صادق عليه السلام در مورد نماز در کنار قبر امام حسين عليه السلام سوال کرد حضرت فرمودند قبر را به سمت قبله خود قرار ده و در فلان نقطه بايست

همان طور که ذکر شد در تمامي روايات مربوط به بحث طريقه نماز خواندن در کنار قبر امام حسين عليه السلام در هيچ کدام آنچه که ايشان ادعا مي کنند نيامده است .

البته ما براي تکميل شدن بحث مطلبي را که در بحار الانوار آمده و به بحث ما مربوط مي شود ذکر مي نماييم : در کتاب شريف بحار الانوار در اين بحث که آيا مي توان جلوتر از قبر ( در سمت قبله ) ايستاد و نماز خواند عبارتي از کتاب شريف دروس نقل شده است:

ولو استدبر القبلة وصلي جاز وان کان غير مستحسن إلا مع البعد

بحار الانوار ج97 ص 135

اگر پشت به قبله کند و نماز بخواند جايز است اگر چه نيکو نيست مگر اينکه دور باشد .

که در خود کتاب دروس آمده است که :

ولو استدبر القبر وصلي جاز

دروس ج2 ص 23

اگر پشت به قبر کند و نماز بخواند جايز است .

که اين اشتباه را حتي از خود عبارت بحار مي توان فهميد ؛ زيرا در آن آمده است که و اين نيکو نيست مگر اينکه دور باشد ؛ که اين قيد در پشت به قبله بودن معني ندارد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 



برچسب‌ها: چرا در باب زيارت امام حسين عليه السلام آمده است که به جاي قبله رو به قبر نماز بخوان ؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 اگر شرکت در عزاي امام حسين براي خدا نباشد چطور خداوند به آن پاداش مي دهد؟

 

توضيح سؤال :

 وقتي كه فردي براي امام حسين (ع) گريه ميكند بيشتر از روي دلسوزي و ناراحتي براي اتفاقات آن واقعه بزرگ است و از هيچ جهت نه الي الله است نه لله پس چطور است كه سينه زدن گريه كردن وحتي شركت كردن در اين مجالس انسان را صاحب ثواب ميكند

پاسخ:

در ابتدا بايد گفت شرط ثواب در همه اعمال اين نيست که بنده حتما در آن عمل قصد قربت کرده باشد . بلکه اعمالي نيز هست که اگر بدون قصد قربت (البته وبدون قصد حرام) انجام شوند خداوند به آنها ثواب مي دهد .

در قرآن کريم آمده است :

َذلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

آيه 120 سوره توبه

چرا که هيچ تشنگي و رنج وگرسنگي  در راه خدا به آنان نمي رسد و هيچ مکاني که کفار را به خشم مي آورد قدم نمي گذارند و از دشمن هيچ غنيمتي به دست نمي آورند مگر اينکه به سبب آن ، عمل صالحي براي آنان نوشته مي شود ، زيرا خداوند پاداش نيکو کاران را ضايع نمي کند .

يکي از مطالبي که در قرآن براي آن وعده ثواب داده شده و در آن شرط قربت نشده است حضور در اماکني است که سبب خشم و غضب دشمنان دين مي شود (اماکني که حضور در آنها سبب فزوني شوکت مسلمانان و به اصطلاح زياد شدن سياهي لشکر ايشان مي گردد)

بودند در لشکر يزيد کسانيکه براي کشتن امام حسين عليه السلام نيامده بودند ؛ بلکه به اين علت آمدند که اگر بعد از اين جنگ خواستند به لشکريان هديه اي بدهند به ايشان هم برسد و نه تيري به سمت امام حسين عليه السلام انداختند و نه شمشيري کشيدند اما ايشان را مستحق عذاب مي دانيم . زيرا سياهي لشگر کفر شدند و جزو نماد ظلم قرار گرفتند .

از آن  طرف عده اي هستند که در اين عزاداري ها شرکت مي کنند و چون اين عزاداري ها نشانه مقابله با ظلم است خداوند به ايشان ثواب مي دهد .

البته بايد گفت اين که شما دلسوزي و ناراحتي براي امام حسين عليه السلام را الي الله ولله ندانستيد اين درست نيست . بلکه اکثر کسانيکه براي امام حسين گريه مي کنند از جنبه ديني براي ايشان گريه مي نمايند و عزاداري مي کنند ؛ وگرنه مي توانستند براي کشته گان جنگ هاي جهاني اول و دوم و... گريه کنند . اما خود حضور در اين عزاداري ها نشانگر جهت عزاداري ايشان و از روي عرق ديني انجام گرفتن آن است .

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)




برچسب‌ها: اگر شرکت در عزاي امام حسين براي خدا نباشد چطور خداوند به آن پاداش مي دهد؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 نخستين كسي كه براي امام حسين (ع) گريه كرد ، چه كسي بود ؟

 

توضيح سؤال :

طبق آنچه كه در كتب شيعي آمده اولين كسي كه براي امام حسين (ع) اقامه عزا كرد آدم (ع) بوده است . نظر علماي اهل تسنن در اين زمينه چه ميباشد ؟ آيا آنان نيز اين روايت را قبول دارند ؟ آيا در كتب ايشان روايت هايي در رابطه با اولين كسي كه بر سيد الشهدا(ع) اشك ريخته وجود دارد (قبل از به شهادت رسيدن آن حضرت) ؟؟

 

جواب:

در کتب اهل سنت مواردي از ذکر ياد ابي عبد الله عليه السلام حتي قبل از تولد ايشان وقبل از زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل شده است :

ذکر شهادت حضرت سيصد سال قبل از بعثت

2874 حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمي ثنا محمد بن غورك ثنا أبو سعيد التغلبي عن يحيى بن يمان عن إمام لبني سليم عن أشياخ له غزوا الروم فنزلوا في كنيسة من كنائسهم فقرأوا في حجر مكتوب:

أيرجوا معشر قتلوا حسينا شفاعة جده يوم الحساب

فسألناهم منذ كم بنيت هذه الكنيسة قالوا قبل أن يبعث نبيكم بثلاث مائة سنة قال أبو جعفر الحضرمي وثنا جندل بن والق عن محمد بن غورك ثم سمعته من محمد بن غورك

المعجم الكبير الطبراني ج3/ص124

با روم مي جنگيديم پس به يکي از کليساهاي ايشان وارد شديم .پس در آن سنگي بود که روي آن نوشته شده بود :

آيا امتي که حسين را مي کشند شفاعت جد او را در روز قيامت اميد دارند؟

وروينا أن صخرة وجدت قبل مبعث النبي صلى الله عليه وسلم بثلاث مائة سنة وعليها مكتوب باليونانية

أيرجو معشر قتلوا حسينا

التبصرة ابن جوزي ج2/ص17

به ما خبر داده شد که صخره اي در بيت المقدس سيصد سال قبل ازبعثت رسول خدا پيدا شده است که بر روي آ ن با زبان سرياني نوشته شده بوده است :

آبا امتي که حسين را مي کشند ...

شبيه اين دو روايت در کتب ذيل آمده است :

تهذيب الكمال ج6/ص442 بغية الطلب في تاريخ حلب ج6/ص2653 صبح الأعشى في صناعة الإنشا ج13/ص234 الخصائص الكبرى سيوطي ج1/ص63 و...

طبق اقرار برخي علماي اهل سنت حاکم نيشابوري هم شبيه اين روايت را (در مورد وجود نوشته اي با اين اشعار) با اضافه اي در کتاب امالي خويش آورده است اما متاسفانه اکنون اين روايت در کتاب وي يافت نمي شود وآن اضافه اين است که علاوه بر بيت مذکور در آن نوشته نام ابراهيم خليل الله ( ظاهرا به عنوان نويسنده) موجود بوده است .

حديث أنس أن رجلا من أهل نجران احتفر حفيرة فوجد فيها لوحا من ذهب فيه مكتوب :

اترجو أمة قتلت حسينا شفاعة جده يوم الحساب

وكتب ابراهيم خليل الله فجاؤا باللوح إلى رسول الله فقرأه ثم بكى وقال من آذانى وعترتى لم تنله شفاعتى حا فى أماليه

تنزيه الشريعة علي بن محمد بن علي بن عراق الکناني ج1/ص409

روايت انس كه شخصي از اهل نجران گودالي مي کند پس در آن لوحي از طلا پيدا کرد که در ان نوشته بود آيا امتي که .... ونوشته بود ابراهيم خليل الله پس اين لوح را به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آوردند . پس آن را خواند و گريه نمود .سپس فرمود هرکس که من را اذيت کند و خانواده ام را شفاعت من به وي نخواهد رسيد – حاکم در کتاب امالي –

روايات اهل سنت در مورد اشک ريختن بر ابي عبد الله عليه السلام

اما آنچه که در کتب اهل سنت در مورد اشک ريختن براي امام حسين عليه السلام موجود است در مورد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بوده است :

ما در اينجا تنها عبارت ذهبي را که در بين اهل سنت به تعصب معروف است نقل مي نماييم و قسمت هاي مهم را ترجمه مي کنيم:

وقال الإمام أحمد في مسنده ثنا محمد بن عبيد ثنا شرحبيل بن مدرك عن عبد الله بن نجي عن أبيه أنه سار مع علي وكان صاحب مطهرته فلما حاذى نينوى وهو سائر إلى صفين فنادى اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم وعيناه تفيضان فقال قام من عندي جبريل فحدثني أن الحسين يقتل بشط الفرات وقال هل لك أن أشمك من تربته قلت نعم فقبض قبضة من تراب فأعطانيها فلم أملك عيني أن فاضتا وروى نحوه ابن سعد عن المدائني عن يحيى بن زكريا عن رجل عن الشعبي أن علياً قال وهو بشط الفرات صبراً أبا عبد الله وذكر الحديث

وقال عمارة بن زاذان ثنا ثابت عن أنس قال استأذن ملك القطر على النبي صلى الله عليه وسلم في يوم أم سلمة فقال يا أم سلمة احفظي علينا الباب لا يدخل علينا أحد فبينا هي على الباب إذ جاء الحسين فاقتحم الباب ودخل فجعل يتوثب على ظهر النبي صلى الله عليه وسلم فجعل النبي صلى الله عليه وسلم يلثمه فقال الملك أتحبه قال نعم قال فإن أمتك ستقتله إن شئت أريتك المكان الذي يقتل فيه قال نعم فجاءه بسهلة أو تراب أحمرقال ثابت فكنا نقول إنها كربلاء

عمارة صالح الحديث رواه الناس عن شيبان عنه

وقال علي بن الحسين بن واقد حدثني أبي ثنا أبو غالب عن أبي أمامة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لنسائه لا تبكوا هذا الصبي يعني حسيناً فكان يوم أم سلمة فنزل جبريل فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأم سلمة لا تدعي أحداً يدخل فجاء حسين فبكى فخلته أم سلمة يدخل فدخل حتى جلس في حجر رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال جبريل إن أمتك ستقتله قال يقتلونه وهم مؤمنون قال نعم وأراه تربته رواه الطبراني

وقال إبراهيم بن طهمان عن عباد بن إسحاق وقال خالد بن مخلد واللفظ له ثنا موسى بن يعقوب الزمعي كلاهما عن هاشم بن هاشم الزهري عن عبد الله بن زمعة قال أخبرتني أم سلمة أن رسول الله صلى الله عليه وسلم اضطجع ذات يوم فاستيقظ وهو خاثر ثم اضطجع ثم استيقظ وهو خاثر دون المرة الأولى ثم رقد ثم استيقظ وفي يده تربة حمراء وهو يقبلها فقلت ما هذه التربة قال أخبرني جبريل أن الحسين يقتل بأرض العراق وهذه تربتها

وقال وكيع ثنا عبد الله بن سعيد عن أبيه عن عائشة أو أم سلمة شك عبد الله أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لها دخل علي البيت ملك لم يدخل علي قبلها فقال لي إن ابنك هذا حسيناً مقتول وإن شئت أريتك من تربة الأرض التي يقتل بها

رواه عبد الرزاق عن عبد الله بن سعيد بن أبي هند مثله إلا أنه قال أم سلمة ولم يشك

وإسناده صحيح رواه أحمد والناس

وروي عن شهر بن حوشب وأبي وائل كلاهما عن أم سلمة نحوه

تاريخ الإسلام ذهبي ج5/ص102

احمد بن حنبل در مسندش گفته است که ... همراه علي مي رفت وظرف آب حضرت را همراه داشت . پس وقتي به نينوا رسيد – در حاليکه به صفين مي رفت – پس صدا زد که اي ابا عبد الله در شط فرات صبر کن . گفتم اين چه معني دارد ؟ فرمودند : به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رفتم وحال آنکه دو چشم ايشان (مانندچشمه) مي جوشيد . پس به من فرمودند که جيريل در کنار من ايستاد وگفت که حسين در کنار شط فرات کشته مي شود . وگفت آيا مي خواهي که بوي تربت وي را احساس کني ؟ گفتم آري ، پس کفي از خاک وي را گرفته به من داد ، پس نتوانستم که جلوي اشک چشم خود را بگيرم ...

... از انس نقل شده است که فرشته باران در روز ام سلمه( روزي که رسول خدا در خانه وي بودند) از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اجازه حضور گرفت . پس حضرت فرمودند که اي ام سلمه ، مراقب در باش که کسي بر ما وارد نشود . در اين هنگام حسين عليه السلام آمد پس با اصرار وارد اتاق شد و بر پشت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم پريد .ورسول خدا او را بوسيدند ؛ پس فرشته باران گفت: آيا او را دوست مي داريد؟ حضرت فرمودند : آري ، گفت : بدرستيکه امت تو او را بعد از تو مي کشند . اگر بخواهيد مکان شهادت وي را به شما نشان خواهم داد . پس حضرت قبول فرمودند . پس وي حضرت را در کنار تپه اي يا خاک سرخي آورد .

ثابت گفت : ما آن را کربلا مي گفتيم. روايتهاي عماره روايات خوبي است .

...رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به همسرانشان فرمودند اين کودک – حسين – را به گريه نيندازيد . پس نوبت ام سلمه شده بود که جبريل نازل شد پس حضرت به ام سلمه فرمودند که نگذار کسي وارد اتاق شود . پس حسين آمد و شروع به گريه کرد . پس ام سلمه اجازه داد که ايشان وارد شود . پس وارد شده بر دامان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نشست . پس جبريل گفت که ام تو او را خواهند کشت . حضرت پرسيدند او را مي کشند وحال آنکه مومنند!!!(ادعاي ايمان دارند؟) گفت آري وتربتش را به حضرت نشان داد .

...ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روزي خوابيده بودند ، پس در حالت ناراحتي بيدار شدند ، سپس دوباره استراحت فرموده ودوباره بيدار شدند و حال آنکه گرفتگي ايشان کمتر بود .دوباره خوابيدند وبيدار شدند و در دستشان خاک سرخي بود که آن را مي بوسيدند . سوال کردم که اين خاک چيست؟ فرمودند جبريل به من خبر داد که حسين در عراق کشته خواهد شد و اين تربت وي است ...

رسول خدا به وي فرمودند که فرشته اي به نزد من آمد که تا کنون نيامده بود .پس گفت که فرزندت حسين کشته خواهد شد و اگر بخواهي خاک زميني را که در آن کشته مي شود به تو نشان دهم ..... سندش صحيح است احمد و عده اي آن را نقل کرده اند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



برچسب‌ها: نخستين كسي كه براي امام حسين (ع) گريه كرد ، چه كسي بود ؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 آيا گريبان چاك زدن بانوان حرم در عزاي امام حسين (ع) صحت دارد؟

 

توضيح سؤال :

در تمامي كتب آمده كه حضرت زينب و زن‌هاي ديگر موجود در حرم امام حسين(عليه السلام) همه هنگام ديدن بدن بي سر امام گريبان چاك كردند و مو آشفته نمودند آيا گريبان چاك دادن شايسته حريم حسيني مي باشد ؟

پاسخ :

اولا‌ : اينكه گفته‌ايد : « در تمامي كتب آمده كه حضرت زينب و زنهاي ديگر موجود در حرم امام حسين (عليه السلام) همه هنگام ديدن بدن بي سر امام گريبان چاك كردند و مو آشفته نمودند » ، در اين رابطه بايد بگوئيم : در كتابها به اين صورتكه شما گفتيد ،‌ روايتي نيامده و يا حداقل ما نيافتيم ؛ و در رواياتي هم كه در اين زمينه نقل شده ،‌ اشاره اي به آشفته نمودن مو نشده است :

روايت اول ( در مجلس يزيد ) :

ثم وضع رأس الحسين ع بين يديه و أجلس النساء خلفه لئلا ينظرون إليه فرآه علي بن الحسين ع فلم يأكل الرءوس بعد ذلك أبدا و أما زينب فإنها لما رأته فأهوت إلى جيبها فشقت ، ثم نادت بصوت حزين يفزع القلوب ، يا حسيناه ! يا حبيب رسول الله ! يا بن مكة ومنى ! يا بن فاطمة الزهراء سيدة النساء ! يا بن محمد المصطفى . قال : فأبكت والله كل من كان ، ويزيد عليه لعائن الله ساكت ... ثم دعا يزيد عليه اللعنة بقضيب خيزران فجعل ينكت به ثنايا الحسين عليه السلام و جعل يزيد يتمثل بأبيات ابن الزبعري :

ليت أشياخي ببدر شهدوا * جزع الخزرج من وقع الأسل

لأهلوا واستهلوا فرحا * ولقالوا يا يزيد لا تشل

قد قتلنا القوم من ساداتهم * و عدلناه ببدر فاعتدل

لعبت هاشم بالملك فلا * خبر جاء ولا وحي نزل

لست من خندف إن لم أنتقم * من بني أحمد ما كان فعل

االلهوف ـ سيد بن طاووس ـ ص 178 و 179 و 180 .

... يزيد، سر مبارك امام عليه السّلام را در پيش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاى داد تا چشم ايشان به سر مطهرامام حسين عليه السّلام نيفتد اما سيدالساجدين عليه السّلام چشمش بر آن سر نازنين افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، ديگر تا آخر عمرش گوشت سَرِ حلال گوشتى تناول نفرمود.

  وقتي زينب عليها السّلام سر مبارك برادر خود را ديد از شدت ناراحتى دست در گريبان برد و آن را پاره سپس به آواز غمناك فرياد واحسيناه .... برآورد به قسمى كه ناله اش دلها راخراشيد.

راوى مي گويد: به خدا سوگند همه آن كسانى كه در مجلس يزيد حضور داشتند از ناله جانسوز او به گريه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پليد لب از گفتار فرو بست و ساكت بود ... سپس يزيد لعين  چوب خيزران طلب كرد ( همين كه چوب را به او دادند ) مكرر به دندان مبارك فرزند رسول الله صلى الله عليه و آله مى زد. و مي گفت :

بنى هاشم  (هواى سلطنت داشتند) و با مُلك و سلطنت بازي كردند ( و اسلام را بهانه كردند ) ؛ و در حقيقت هيچ خبر آسماني نيامده بود و هيچ وحيى هم نازل نشده بود (مراد آن كافر از بنى هاشم جسارت نسبت به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است )

اى كاش بزرگان قوم من كه در جنگ بدر كشته شدند در اينجا حاضر بودند و مشاهده   مى كردند كه چگونه طائفه خزرج كه ياور رسول الله بودند، از شمشيرهاى ما به جزع و افغان آمده اند،

تا از ديدن اين صحنه ، صداها به شادى بلند مي كردند و صورتهايشان از شدت سرور و خرسندى ، درخشنده مي شد و مي گفتند: اي يزيد دستت شل مباد، ما بزرگان خزرج را در جنگ احد كشتيم و اين معامله را با معامله بدر برابر داشتيم و جنگ بدر بر جنگ احد زيادتى ننمود.

از نسل خندف نباشم اگر از اولاد احمد مختار انتقام خون كشتگان بدر را نمى گرفتم

در اين روايت فقط داستان گريبان چاك دادن آمده است و بس.

روايت دوم

عن خالد بن سدير أخي حنان بن سدير قال سئلت ابا عبد الله عليه السلام ... ولا شئ في اللطم على الخدود سوى الاستغفار والتوبة ، وقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن علي عليهما السلام .

تهذيب الأحكام ج8 ، ص 325 ، باب الكفارات .

خالد بن سديرمي گويد : از امام صادق  عليه السلام ( در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند ( گريبان چاك بزند ) ) پرسيدم ،  حضرت فرمود : كسي كه (در مصيبت نزديكان خود ) به صورت خود بزند كفاره بر عهده او نيست فقط بايد ( بخاطر اين كارش ) توبه كند ، همانا بانوان حرم ( حسيني در كربلا ) در مصيبت حسين بن علي عليهما السلام گريبان چاك  زدند و به صورت مي زدند .

دو نكته در دو حديثي كه گذشت شايسته دقت است :

نكته اول : در روايت دوم، امام عليه السلام، گريبان چاك زدن را بدون كوچكترين اشكالي به بانوان حرم نسبت داد و عمل بانوان حرم را نكوهش نكرد . پس معلوم مي شود اين عمل با شأن و منزلت حرم حسيني هيچ منافاتي ندارد .

نكته دوّم : در هيچ يك از اين دو روايت در مورد اينكه بانوان حرم درمصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام موهاي خود را پريشان نمودند ، چيزي نيامده بود .

و اما در مورد قسمت دوم سؤال شما كه گفتيد : (آيا گريبان چاگ دادن شايسته حريم حسيني  مي باشد؟ ) نكته‌هاي را خدمت تان عرض مي‌كنيم :

شهادت امام حسين عليه السلام بزرگترين مصيبت :

اولا :‌ بايد توجه كنيم، مصيبتي كه در كربلا اتفاق افتاد مصيبتي ساده ومعمولي نبود و فردي كه به شهادت رسيد انساني عادي و معمولي نبوده است،‌ بلكه مصيبت و گريه ها بر غم از دست دادن و شهادت حجت خدا و سيد جوانان بهشت بود.

 امام رضا عليه السلام در اين باره مي فرمايد :

... قال الرضا عليه السلام ... ان يوم قتل الحسين اقرح جفوننا واسبل دموعنا ، واذل عزيزنا ، أرض كربلا أورثتنا الكرب والبلاء إلى يوم الانقضاء فعلى مثل الحسين فلبيك الباكون ، فان البكاء عليه يحط الذنوب العظام ثم قال " عليه السلام " كان أبى " عليه السلام " إذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا ، وكانت الكئابة تغلب عليه حتى تمضى منه عشرة أيام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه ويقول هو اليوم الذى قتل فيه الحسين عليه السلام

الأمالي ـ شيخ صدوق ـ ‌ص 190 و 191 ،‌ باب حديث الرضا عن يوم عاشوراء  ، ح 199 / 2 ؛ روضة الواعظين ـ فتال نيشابوري ـ ج1، ص210 ؛ المأتم الحسيني ـ علامه سيد عبدالحسين شرف الدين الموسوي ـ ج4 ، ص 10 و 11.

روز شهادت حسين ( عليه السلام ) پلك هاي ما را مجروح كرد و اشكهاي ما را سرازير نمود، عزيز ما را ( به ظاهر و در نظر مردم ) خوار نمود . زمين كربلا تا روز قيامت براي ما سختي و بلا را به ارث گذاشت . پس گريه كننده گان براي شخصيتي همانند حسين ، بايد اشك بريزند ، زيرا كه گريه براي حسين گناهان بزرگ را از بين مي برد . سپس فرمود : چون ماه محرم فرا مي رسيد ، هيچ كس پدرم موسي بن جعفر را خندان نمي ديد، تا ده روز از اين ماه حزن و اندوه بر او غلبه مي كرد ؛ و وقتي كه روز دهم فرا مي رسيد ، آن روز ، روز مصيبت و غم و اندوه و گريه پدرم بود ،

مي فرمود : امروز روزي است كه حسين عليه السلام يه شهادت رسيده است .

گريبان چاك زدن اختصاص به حريم حسيني ندارد

ثانيا : گريبان چاك زدن اختصاص به حريم حسيني ندارد بلكه طبق روايات، حضرت موسي عليه السلام براي حضرت هارون عليه السلام ، و زنان انصار(به محض شنيدن خبر (شايعه) شهادت پيامبر اكرم در جنگ احد ) براي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، و امام حسن عسكري عليه السلام در وفات برادر بزگوار و در شهادت پدرش امام هادي عليه السلام گريبانش را چاك داد .

گريبان چاك زدن حضرت موسي در وفات حضرت هارون عليهما السلام

... عن الصادق عليه السلام وسأله عن شق الرجل ثوبه على أبيه و أمه وأخيه أو على قريب له فقال : لا بأس بشق الجيوب قد شق موسى بن عمران على أخيه هارون .

بحار الأنوار ج 79 ، ص 106 ، باب :‌ في لطم الخدود و شق الجيوب و الثياب و النياحة .

خالد بن سديرمي گويد : از امام صادق عليه السلام ( در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند ( گريبان چاك بزند ) ) پرسيدم ،  حضرت فرمود : گريبان چاك زدن اشكالي ندارد ، همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

زنان انصار و گريبان چاك زدن براي پيامبر اكرم :

... نساء الأنصار قد خدشن الوجوه ونشرن الشعور وجززن النواصي وخرقن الجيوب وحرمن البطون على النبي ( صلى الله عليه وآله ) فلما رأينه قال لهن خيرا وأمرهن أن يستترن ويدخلن منازلهن ... 

الكافي ج 8 ، ص 322 ، باب غزوة أحد و قصة المنهزمين ، ح 502 .

زنان انصار ( به محض شنيدن خبر ( شايعه ) شهادت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در جنگ احد) صورت هاي خود را خراشيدند و موهاي خود را پريشان نمودند و موهاي جلوي سر خود را كندند و گريبانها چاك زدند و غذا خوردن را بر خود حرام كردند . و زماني كه پيامبر را ديدند ، حضرت دعاي خير براي آنان كرد و آنها را امر نمود كه خود را بپوشانند و به منزلهاي خود بروند ...

همانطور كه مي بينيد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وقتي با زنان مواجه  شد براي آنان دعاي خير فرمود .

امام حسن عسكري در وفات برادر بزرگوارش محمد بن علي الهادي عليهم السلام گريبانش را پاره كرد :

محمد بن يحيى وغيره ، عن سعد بن عبد الله ، عن جماعة من بني هاشم منهم الحسن ابن الحسن الأفطس أنهم حضروا - يوم توفي محمد بن علي بن محمد - باب أبي الحسن يعزونه وقد بسط له في صحن داره والنساء جلوس حوله ، فقالوا : قدرنا أن يكون حوله من آل أبي طالب وبني هاشم وقريش مائة وخمسون رجلا سوى مواليه وسائر الناس إذ نظر إلى الحسن بن علي قد جاء مشقوق الجيب ، حتى قام عن يمينه ونحن لا نعرفه ، فنظر إليه أبو الحسن عليه السلام بعد ساعة فقال : يا بني أحدث لله عز وجل شكرا ، فقد أحدث فيك أمرا ، فبكى الفتى وحمد الله واسترجع ، وقال : الحمد لله رب العالمين وأنا أسأل الله تمام نعمه لنا فيك وإنا لله وإنا إليه راجعون ، فسألنا عنه ، فقيل : هذا الحسن ابنه ، وقدرنا له في ذلك الوقت عشرين سنة أو أرجح ، فيومئذ عرفناه وعلمنا أنه قد أشار إليه بالإمامة وأقامه مقامه .

الكافي ج 1 ، ص 326 و 327 ، حضرت 8 ، باب : الإشارة والنص على أبي محمد عليه السلام ؛ وسائل الشيعة ج 3 ، ص 273 و274 ، حديث 3632 ، أبواب الدفن وما يناسبه ، باب 84 : باب كراهة الصياح على الميت وشق الثوب على غير الأب والأخ والقرابة ، وكفارة ذلك ، حديث 3 در اين باب ؛ جامع الأحاديث الشيعة‌ ج 3 ، ص 491 و 492  ، حديث4823 ،أبواب التعزية والتسلية والبكاء على ميت وصبر المصاب ، باب ( 8 ) حكم الصياح والصراخ بالويل والعويل الثبور والدعاء بالذل والثكل والنوح ولطم الوجه والصدر وتصفيق اليد على اليد وجز الشعر ونشره وإقامة النياحة وشق الثياب ، حديث 39  در اين باب  .

حسن بن حسن افطس مي گويد :‌ روزي كه محمد بن علي بن محمد وفات يافته بود با عده اي از بني هاشم براي عرض تسليت به محضر امام هادي عليه السلام شرفياب شديم ، در حياط خانه براي حضرت فرشي انداخته بودند و بانوان حرم اطراف ايشان نشسته بودند ، افرادي كه با من بودند گفتند : به نظر ما به غير از خادمين حضرت و بقيه مردم ، حدود 150 نفر از مردان آل ابي طالب و بني هاشم و قريش اطراف امام عليه السلام  جمع شده اند . در اين هنگام امام هادي عليه السلام حسن بن علي عليه السلام  نگاه كرد كه با گريبان چاك زده وارد مجلس شد و در طرف راست امام عليه السلام  ايستاد ، ما ايشان را نشناختيم ،‌ بعد از ساعتي حضرت ابوالحسن امام هادي عليه السلام  به ايشان نگاه كرد و فرمود : اي فرزندم خداوند را سپاس گو ، همانا امر امامت را در تو قرار داده است ،  جوان (حسن بن علي عليه السلام ) گريه كرد و خدا را سپاس گفت و كلمه  استرجاع (إنا لله وإنا إليه راجعون ) را بر زبان جاري نمود . و فرمود : ستايش خدايى را كه پروردگار جهانيان است .  من از خدا مي خواهم كه تمام نعمت ما را در بقاء حيات شما قرار دهد (خداوند عمر شما را طولاني فرمايد) و ما از آنِ خدا هستيم ، و به سوى او باز مى گرديم . حسن بن حسن افطس مي گويد : ما پرسيديم اين جوان كيست ؟‌ گفته شد :‌ ايشان حسن فرزند امام هادي است .  سن حسن بن علي عليه السلام در آن زمان حدود 20 سال و يا بيشتر بود ، و در همان مجلس بود كه ما حسن بن علي عليه السلام را شناختيم و دانستيم كه امام هادي عليه السلام با آن كلامش (فقد أحدث فيك أمرا = همانا خداوند امر امامت را در تو قرار داده است ) به امامت ايشان اشاره فرمود و حسن بن علي عليه السلام را به جانشيني خود برگزيد .

گريبان چاك زدن امام حسن عسكري در شهادت امام هادي عليهما السلام

كشف الغمة ( نقلا من كتاب الدلائل ) لعبد الله بن جعفر الحميري ، عن أبي هاشم الجعفري قال خرج أبو محمد عليه السلام في جنازة أبي الحسن عليه السلام وقميصه مشقوق فكتب اليه أبو عون من رأيت أو بلغك من الأئمة شق ثوبه في مثل هذا فكتب اليه أبو محمد عليه السلام يا أحمق ما يدريك ما هذا قد شق موسى على هارون أخيه .

وسائل الشيعة‌ ج 3 ، ص 274 ، حديث 3634 ، أبواب الدفن وما يناسبه ، باب 84 : باب كراهة الصياح على الميت وشق الثوب على غير الأب والأخ والقرابة ، وكفارة ذلك ، حديث 5 در اين باب ؛‌ جامع الأحاديث الشيعة‌ ج 3 ، ص 490 ، حديث4820 ،أبواب التعزية والتسلية والبكاء على ميت وصبر المصاب ، باب ( 8 ) حكم الصياح والصراخ بالويل والعويل الثبور والدعاء بالذل والثكل والنوح ولطم الوجه والصدر وتصفيق اليد على اليد وجز الشعر ونشره وإقامة النياحة وشق الثياب ، حديث 36 در اين باب  .

ابو هاشم جعفري مي گويد : در تشييع جنازه امام هادي عليه السلام  ، امام حسن عسكري عليه السلام در حالي كه گريبان چاك زده بود بيرون آمد ، ابوعون به در نامه اي حضرت نوشت چه كسي را ديده اي و يا از كدامين امام به تو رسيده كه گريبان لباسش را در چنين مصيبتي چاك بزند ؟ امام حسن عسكري عليه السلام در جواب او نوشت : اي احمق تو چه مي داني اين كار چيست ؟ ( و من در مصيبت چه كسي گريبان چاك زده ام ) حضرت موسي نيز در وفات برادرش هارون عليهما السلام گريبان چاك زد .

گريبان چاك زدن درمرگ يزيد بن ‌عمربن‌ هبيره درسال 182 ( آخرين حاكم اموي در عراق ) :

وقتي ابن هبيره در شهر واسط به دست عباسيان كشته شد ، ابوعطاء سندي اين اشعار را در رثاء او سرود :

ألا إن عينا لم تجد يوم واسط * عليك بجارى دمعها لجمود

عشية قام النائحات وشققت * جيوب بأيدى مأتم وخدود . . .

الطبري، أبي‌جعفر محمد بن جرير(متوفي310) ، تاريخ الطبري ج4 ، ص364 ، ناشر : دار الكتب العلمية      ـ بيروت ـ ؛ ابن عساكر ، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي (متوفي571) ، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ج 65 ، ص 334 ، ترجمه : يزيد بن عمر بن هبيرة ، رقم : 8328 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري ،‌ ناشر : دار الفكر - بيروت - 1995 .

همانا چشمي كه روز كشته شدنت در شهر واسط براي تو اشكش جاري نشود ، خشك باد

در شب گذشته زنان نوحه خوان در عزاي تو نوحه سر دادند و دستان مصيبت زده در مصيبت از دست دادن تو گريبانها چاك زدند و گونه ها خراشيدند  ( يا در مصيبت تو زنان عزادار گريبانها چاك زدند و گونه ها خراشيدند ) .

گريبان چاك زدن در مرگ نووي ( يكي از علماي پرآوازه اهل سنت )  :

در مرگ نووي اشعار زيادي سروده شدكه در يكي از آن اشعار چنين آمده است : 

خطب رفع من شق الجيوب له ... فقد شققت جَنَاني دون قمصان

علاء الدين علي بن إبراهيم بن العطار (المتوفى724هـ) ، تحفة الطالبين في ترجمة الإمام النووي ، ج1 ، ص20 .

( نووي ) بلند مرتبه است آنكه در مرگ او گريبانها چاك داده شود . . . من در مرگ او نه تنها گريبان بلكه قلبم را نيز چاك زدم .

فتاواي علما

ثالثا : ‌بسياري از علما با استناد به اين روايات به جواز گريبان چاك زدن در مرگ پدر يا برادر، فتوا داده اند . به اين عبارات توجه كنيد :

شهيد اول رحمة الله عليه مي فرمايد : 

واستثنى الأصحاب إلا ابن إدريس  شق الثوب على موت الأب والأخ لفعل العسكري على الهادي  ، وفعل الفاطميات على الحسين ( عليه السلام ) ... عن خالد بن سدير ، عن الصادق ( عليه السلام ) ، وسأله عن شق الرجل ثوبه على أبيه وأمه وأخيه ، أو على قريب له ؟ فقال : لا بأس بشق الجيوب ، قد شق موسى بن عمران على أخيه هارون .

ذكري شيعة في احكام الشريعة ـ‌ شهيد اول ـ ج2 ، ص 56 و 57 ، باب البحث الرابع : النياحة .

بجز ابن ادريس حلي تمامي علماي شيعه گريبان چاك زدن را در مرگ پدر و برادر جايز مي دانند زيرا امام حسن عسكري در شهادت امام هادي عليهما السلام گريبان چاك زد و بانوان حرم حسيني نيز در شهادت حسين عليه السلام گريبان چاك زدند ... خالد بن سدير مي گويد :‌ از امام صادق  عليه السلام ( در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند ( گريبان چاك بزند ) ) پرسيدم ،  حضرت فرمود : گريبان چاك زدن اشكالي ندارد ، همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

شق الثوب على غير الأب والأخ من الأقارب وغيرهم لما فيه من إضاعة المال والسخط بقضاء الله وعلى استثناء الأب و الأخ أكثر الأصحاب لان العسكري عليه السلام شق ثوبه على أبيه الهادي عليه السلام خلف وقدام وفعله الفاطميات على الحسين عليه السلام وعن الصادق عليه السلام إن موسى عليه السلام شق على أخيه هارون ...

روض الجنان ـ شهيد ثاني ـ ص 320 و 321 ،‌ باب نبش القبر .

شهيد ثاني مي فرمايد :‌ بجز در مرگ پدر و برادر ، گريبان چاك زدن در مرگ ديگر نزديكان حرام است زيرا كه موجب از بين رفتن مال ( اسراف ) و نا خشنودي ( و اعتراض ) به قضاي الهي است . و بيشتر علماي شيعه گريبان چاك زدن را در مرگ پدر و برادر استثناء كرده اند زيرا امام حسن عسكري عليه السلام  در شهادت پدر بزرگوارش امام هادي عليه السلام  گريبانش را از جلو و پشت سر چاك زد و بانوان حرم حسيني نيز در مصيبت امام حسين عليه السلام  گريبان چاك زدند و از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود : همانا موسي بن عمران در وفات برادرش هارون گريبان چاك زد .

وأما الاستثناء ، فدليله ما استفيض في الأخبار من فعل أبي محمد الحسن عليه السلام على أبيه الهادي عليه السلام ، وفي بعضها تعليل بأن موسى شق ثوبه على هارون ، ولما نقل من فعل الفاطميات على الحسين عليه السلام .

غنائم الأيام ـ‌ ميرزاي قمي ـ ج3 ، ص 556 و 557 ،‌ باب شق الثوب علي الميت .

دليل علما بر استثناي گريبان چاك زدن در مرگ پدر و برادر روايات مستفيضي است كه در مورد گريبان چاك زدن امام حسن عسكري عليه السلام در شهادت امام هادي عليه السلام و گريبان چاك زدن حضرت موسي در وفات حضرت هارون عليهما السلام  و گريبان چاك زدن بانوان حرم حسيني در مصيبت شهادت امام حسين عليه السلام  ، به ما رسيده است .

عزاداري سيره مسلمين

رابعا : سنت عزاداري بر مرگ عزيزان با صرف نظر از شيعيان، در بين اكثر ملل جهان با هر گرايش ديني و مذهبي كه داشته اند امري رائج بوده و هست كه براي پرهيز از طولاني شدن در اين مختصر از آن صرف نظر مي كنيم، ولي در ميان مسلمانان اعم از شيعه و سني طبق نقل، در برخي از كتابها به اين رسم رائج كه جنبه عاطفي هم دارد اهميّت مي داده اند.

محدثين و مورخين نوشته اند ، زنان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در عزاي ايشان به سينه و صورت مي زدند، و مسلمانان درعزاي عبدالمؤمن و جويني و ابن جوزي ( از علماي اهل سنت ) طبل مي زدند و بازارها را تعطيل نموده و در بعضي موارد تا يك سال عزاداري نمودند .

 به اين موارد توجه فرمائيد :

زنان پيامبر اولين طراحان سينه زني

ابن هشام  نقل مي كند :

قال ابن اسحاق وحدثني يحيى بن عباد بن عبدالله بن الزبير عن أبيه عباد قال سمعت عائشة تقول . . . قمت ألتدم مع النساء وأضرب وجهي .

عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد ( متوفي 213 ) ، السيرة النبوية ج6، ص75، ح 26391 ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ـ بيروت ـ ، الطبعة : الأولى ، سال چاپ : 1411 ؛ ابن حنبل أبو عبدالله الشيباني ، احمد (متوفي 241) ، مسند ج 6 ، ص 274 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر ؛ البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (المتوفى : 279هـ) ، أنساب الأشراف ج1 ص 243 ؛ مسند أبي يعلى ، اسم المؤلف: أبو يعلى الموصلي التميمي ، أحمد بن علي بن المثنى ( متوفي 307 ) ، مسند أبي يعلى  ج 8 ، ص63 ، تحقيق : حسين سليم أسد ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق -  ، الطبعة : الأولى ، 1404 - 1984 ؛  الطبري ،‌ أبي جعفر محمد بن جرير ، متوفي 310 ، تاريخ الأمم و الملوك  ج 2 ، ص 232 ، ناشر : دار الكتب العلمية – بيروت .

. . . عايشه مي گويد : ( زماني كه پيامبر خدا از دنيا رفت ) من به همراه بقيه زنان پيامبر سينه مي زديم و من به صورتم مي زدم .

ابن منظور در ترجمه واژه « لدم » مي نويسد :

لدم : اللدم ضرب المرأة صدرها . . . و التدام النساء : ضربهن صدورهن ووجوههن في النياحة .

ابن منظور ، محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (متوفي 711 ) ، لسان العرب ج12، ص 539 ، ناشر : دار صادر - بيروت ، الطبعة : الأولى .

لدم :‌ به معناي به سينه زدن زن مي باشد . . . و التدام زنان : به معناي به سينه و صورت زدن زنان در مصيبت است .

صالحي شامي در ذيل حديث عائشه مي نويسد :

وهذا الحديث تفرد به ابن إسحاق ، وهو حسن الحديث إذا صرع بالتحدث ، وقد صرح به فقال : حدثني يحيى بن عباد بن عبد الله بن الزبير عن أبيه قال : سمعت عائشة إلخ .

الصالحي الشامي (متوفي 942) ، سبل الهدي و الرشاد ج12، ص 267، تحقيق وتعليق : الشيخ عادل أحمد عبد الموجود ، الشيخ علي محمد معوض، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت – لبنان، چاپ : الأولى ، سال چاپ : 1414 - 1993 م .

اين حديث را فقط ابن اسحاق نقل كرده است ، و زماني كه ابن اسحاق تصريح به شنيدن حديث كند، حديثش حسن و قابل اعتماد است . وي در اين حديث مي‌گويد : از يحيى بن عباد بن عبد الله بن الزبير شنيدم كه از پدرش نقل مي‌نمود كه وي از عايشه شنيده است . . .

ابن تيميه در مورد ابن اسحاق مي گويد :

وبن إسحاق اذا قال حدثنى فحديثه صحيح عند أهل الحديث .

ابن تيمية الحراني ، احمد بن عبد الحليم أبوالعباس، ( الوفاة: 728 )، كتب ورسائل وفتاوى ابن تيميه في الفقه ،جزء33 ، ص 86 ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي ، ناشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ؛ ابن تيمية الحراني ، تقي الدين أحمد عبد الحليم أبو العباس ( متوفي 728 ) ، الفتاوى الكبرى ج3 ، ص 23 ، تحقيق : قدم له حسنين محمد مخلوف ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .

وقتي كه ابن اسحاق تصريح به شنيدن حديث كند ، نزد علماي حديث ، حديثش صحيح و مورد اعتماد است .

آيا گريبان چاك زدن بانوان حرم در عزاي امام حسين (ع) صحت دارد؟,

نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 آيا عزاداري مداوم در روحيه مردم تأثير منفي نمي گذارد و نمي توان با شادي ، دين را بهتر گسترش داد ؟

 

آن چه مسلم است، نه شادمانى افراطى و بدون دليل پسنديده است و نه ماتم زدگى و غم و اندوه مداوم ، و پسنديده آن است كه انسان راه تعادل در پيش گيرد يعنى نه اسير سرخوشى هاى بى دليل شده و نه آن كه غم زده و گوشه گير شود بلكه برحسب مورد و واقعيات موجود خود را تطبيق دهد.

 

ما از مردم نمي خواهيم كه در تمام سال به عزاداري به پردازد  بلكه  در طول سال فقط ده روز محرم (براي آقا امام حسين عليه السلام ) و دوازده روز براي ديگر معصومين (آقا رسول خدا تا آقا امام حسن عسکريعليهم السلام ) به عنوان ايام عزاداري رسمي براي خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام اختصاص مي دهيم و در مقابل در طول سال مراسم متعددي در ولادتهاي اهل بيت و اعياد مذهبي برگزار مي کنيم مانند :  ولادت رسول مکرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و آقا امام صادق عليه السلام (17 ربيع الاول)، روز بعثت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) (27 رجب) ، ولادت ام ابيها حضرت فاطمه زهراء صلوات الله سلامه عليها ( روز مادر) (20 جمادي الثاني)، ولادت مولي الموحدين آقا اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه (روز پدر) ( 13 رجب ) سالروز ازدواج آقا امير المؤمنين و خانم فاطمه زهرا عليهما السلام (1 ذي الحجه)، ميلاد آقا امام مجتبي صلوات الله و سلامه عليه ( 15 رمضان ) ، ميلاد آقا امام حسين و آقا ابالفضل العباس و آقا امام سجاد عليهم السلام ( 3 و 4 و5 شعبان ) ، ميلاد آقا امام باقر صلوات الله و سلامه عليه ( 1 رجب ) ولادت آقا موسي بن جعفر صلوات الله و سلامه عليه ( 7 صفر) ، دهه کرامت ( ميلاد حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها 1 ذيقعده و ولادت آقا امام رضا صلوات الله و سلامه عليه 10 ذيقعده ) ، ميلاد آقا امام جواد صلوات الله و سلامه عليه (10 رجب ) ، ميلاد آقا امام هادي صلوات الله و سلامه عليه ( 15 ذي الحجه) ، ولادت آقا امام حسن عسکري صلوات الله و سلامه عليه ( 8 ربيع الثاني ) ، دهه مهدويه ( ميلاد منجي عالم بشريت  حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف   ( 15 شعبان ) ) ، عيد سعيد فطر ( 1 شوال ) ، دهه ولايت ( عيد قربان 10ذي الحجه ، عيد غدير 18 ذي الحجه ) ، ولادت اسوه صبر و استقامت حضرت زينب کبري سلام الله عليها ( روز پرستار) ، ميلاد حضرت علي اکبر ( 11 شعبان ، روز جوان ) 

علاوه بر اين اعياد ، اعياد ملي ديگر هم مانند دهه فجر  در کشور داريم که در تمامي اين اعياد (اعم از ميلاد اهل بيت عليهم السلام  ) ما دين را با شادي کردن تبليغ مي کنيم

 

از طرفي اگر ما نظري روانشناسانه به انسان بيندازيم  مي ببينيم در رفتارهاي ما دست كم دو دسته از عوامل نقش اساسي ايفا مي كنند .

 

            يك دسته عوامل شناختي كه موجب مي شود انسان مطلبي را بفهمد و بپذيرد كه در اين نوع شناخت از استدلال هاي عقلي و تجربي يا راههاي ديگر استفاده مي شود.

 

 دسته دوم از عوامل مؤثر در رفتارهاي انسان انگيزه ها يا به تعبير ديگر احساسات و عواطف ، تمايلات ، ميل ها و گرايش ها يا غرائز و ...مي باشند.

 

 انسان براي به حركت در آمدن به سمت تعالي علاوه بر عوامل شناختي ، به عوامل رواني ديگري نيز نياز دارد تا او را بسوي كار برانگيزد واو را به طرف انجام هدف سوق دهد.

 مثلا ، همه ما ميدانيم كه در اين يك شهري مردم محروم بسياري وجود دارند اما ديدن يك شخص محروم با يك حالت رقت آور مي تواند در ما تأثيري ببخشد كه صِرف دانستن ، هيچگاه آن اثر را ندارد.

 بنابراين در انسان علاوه بر شناخت ، نيروي ديگري به نام انگيزش ها و هيجانات وجود دارد كه عامل آن ، احساسات و عواطف است .اين عامل هم بايد تقويت شود تا نقش خود را ايفا كند . از طرفي احساسات و عواطف انواع مختلفي دارد.تحريك هر نوع احساسات و عواطف بايد با حادثه مربوط ، متناسب باشد.

بعد از بعثت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم حادثه اي كه بزرگترين نقش را در تاريخ اسلام ايفا كرد ، حادثه شهادت سرور آزادگان حضرت امام حسين (عله السلام) بود . لذا براي تحريک احساسات مردم براي انجام دادن کاري شبيه کار امام حسين عليه السلام بايد كاري متناسب با آن انجام داد ، يعني بايد كاري كرد كه حزن مردم بر انگيخته شود ، اشك از ديده ها جاري شود ، شور و عشق در دلها پديد آيد.و در اين حادثه چيزي كه مي تواند چنين نقشي را بيافريند همين مراسم عزاداري و گريستن و گرياندن ديگران است،در حالي كه خنديدن و شادي كردن هيچ وقت نمي تواند چين نقشي را ايفا كند. اين قبيل مسائل عشق ديگري مي خواهد كه از سوز و اشك و شور پديد مي آيد . راه آن همين عزاداري هاست.

ضمن اينکه تجديد آن خاطره ها در واقع نوعي بازنگري و بازسازي آن حادثه هاست ، اگر حادثه مفيدي بوده است و در جايگاه خود منشأ آثار و بركتي به شمار مي رفته است، باز نگري و بازسازي آن نيز مي تواند مراتبي از آن بركات را داشته باشد.علاوه بر اين در همه جوامع انساني مرسوم است كه به نوعي، از حوادث گذشته خود ياد مي كنند،آنهارابزرگ شمرده و به آنها احترام مي گذارند.

اين كار بر اساس يكي از مقدس ترين خواسته هاي فطري است كه خدا در نهاد همه انسانها قرار داده است و از آن به حس حق شناسي تعبير مي كنيم . لذا اين خواسته فطري همه انسانهاست كه در برابركساني كه به آنها خدمت كرده اند حق شناسي و شكرگزاري كنند ، علاوه بر اين ، ياد خاطره ها يي كه در سعادت جامعه تأثير داشته ، ميتواند عامل مؤثري در زمان بيان خاطره ها در راستاي تامين سعادت جامعه  بيافريند.

پس  همانطور كه اصل آن حادثه تأثير مفيدي در جامعه آن روز داشته ، تجديد خاطره و بازسازي آن نيز مي تواند آثاري متناسب با آنداشته باشد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

 

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



برچسب‌ها: آيا عزاداري مداوم در روحيه مردم تأثير منفي نمي گذارد و نمي توان با شادي ، دين را بهتر گسترش داد ؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 فلسفه عزاداري براي امام حسين عليه السلام چيست ؟

 

سؤال کننده :  فاطمي نسب

پاسخ

عزادارى بر حضرت فلسفه‏هاى سازنده و تربيتى متعددى دارد، از جمله:

 1 - حفظ مكتب و شريعت :

 زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسينى، كه الهام بخش روح انقلابى و ستم ستيزى است.

 يعنى احيا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه‏داشتن و ترويج دائمى مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوت‏ها و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است.

 يعنى: عزادارى براى اهل بيت: موجب احياى ياد و نام آنها و در كنار آن فرهنگ و مكتب و هدف آنان است. به عبارت ديگر در شكل يك پيوند روحى راه آنان به جامعه الهام گشته و پيوستگى پايدارى بين پيروان مكتب و رهبران آن برقرار مى‏سازد و ديگر گذشت قرون و اعصار نمى‏تواند بين آنان جدايى افكند. همين مسأله موجب نفوذ ناپذيرى امت از تأثيرات و انحرافات دشمنان مى‏گردد و مكتب را هم چنان سالم نگه مى‏دارد و يا تحريفات و اعوجاجات را به حداقل مى‏رساند. از همين‏روست كه استعمارگران براى نابودى ملل اسلامى مى‏كوشند رابطه آنان را با تاريخ پر افتخار صدر اسلامى قطع نمايند تا با ايجاد اين خلاء زمينه القاى فرهنگ خود را فراهم آورند. اينها از آثار اجتماعى عزادارى است و آثار روانى و تربيتى ديگرى نيز دارد.

 امام خميني قدس سره مى‏فرمايد: روضه سيّد الشهداء عليه السلام  براى حفظ مكتب سيّد الشهداء عليه السلام است، حرف سيّد الشهداء عليه السلام حرف روز است، هميشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سيّد الشهداء عليه السلام آورده است و سيّد الشهداء عليه السلام را اين گريه حفظ كرده است، مكتبش را اين مصيبت‏ها و داد و قال‏ها حفظ كرده است .

صحيفه نور ج 8 ص 69.

 و در جاى ديگر مى‏فرمايد: شايد غرب زده‏ها به ما مى‏گويند كه ملت گريه! وشايد خودى‏ها نمى‏توانند تحمل كنند كه يك قطره اشك مقابل چقدر ثواب است، اين گريه است كه يك ملت را بسيج مى‏كند براى يك مقصد اسلامى، مجلس عزا نه براى اين است كه گريه بكنند براى سيّد الشهداء عليه السلام و اَجر ببرند - البته كه هست - وديگران را از اجر فردى نصيب كند؛ بلكه مهم آن قضيّه سياسى است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشه‏اش كشيده‏اند كه تا آخر باشد .

صحيفه نور ج 13 ص 156.

 2 - پيوند عميق عاطفى بين امت و الگوهاى راستين‏ :

 عزادارى نوعى پيوند محكم عاطفى با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبير استاد مطهرى: «گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست.

 يعنى اين تحول روحانى كه در جلسات عزادارى ايجاد مى‏شود، زمينه را براى تحولات اجتماعى فراهم ساخته. و در واقع زمينه را براى حفظ آرمان‏هاى آن حضرت و پياده كردن آن فراهم مى‏سازد؛ چنان كه امام راحل مى‏فرمود: ما هر چه داريم از محرم و عاشورا داريم. انقلاب اسلامى ايران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پيروزمند ارتباط مستقيمى با مجالس سوگوارى و عزادارى دارد. و در طول تاريخ نيز شيعيان با همين مجالس عزادارى، توانسته‏اند هويت جمعى خود را حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ايستادگى كنند.

 3 - اقامه مجالس دينى در سطح وسيع و آشنا شدن توده‏ها با معارف دينى‏ :

  4 - پالايش روح و تزكيه نفس :

 گريه بر امام حسين‏ عليه السلام و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول درونى گشته و به دنبال آن عامل رشد روحانى انسان مى‏گردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزديكى آدمى را به خدا فراهم مى‏سازد.

 5 - اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم :

 در مجالس عزادارى با توجه به شعار حماسه آفرين امام حسين عليه السلام در روز عاشورا كه فرمود :

 فإنّي لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برماً

 تحف العقول ص 245، شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي ج 3 ص 150، مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 224، بحار الأنوار ج 44 ص 192.

 مردم از طرفى با انعقاد پيمان ناگسستنى با مظلومى كه مرگ در راه عقيده را سعادت و سازش با ستمگر را مايه ننگ مى‏داند وفادارى خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بى امان با هرگونه مظاهر استبداد اعلام مى‏كنند.

 و همين وفادارى‏ها است كه ملت‏ها را در برابر طمع استعمار گران بيمه مى‏كند و راه نفوذ استثمارى را براى هميشه مسدود مى‏سازد.

 و از طرف ديگر نفرت خود را با سياست اسلام زدايى دودمان ننگين بنى اميه كه با نسبت دروغ به پيامبر گرامى احاديثى را در راستاى سركوبى نهضتها و قيام مردم در برابر حكومت ستمگران، جعل و در ميان مردم منتشر ساخته‏اند، ابراز مى‏دارند.

 و حديثى را كه از قول خليفه دوم نقل مي کنند که  گفته است :

فأطع الإمام وإن كان عبداً حبشيّاً ، إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل: سمع وطاعة ، دمي دون ديني .

 سنن البيهقي: 159/8، المصنف لابن أبي شيبة: 737/7، كنز العمال: 778/5، الدر المنثور: 177/2.

 در برابر رهبر جامعه  اگر چه اجنبى هم باشد، فرمانبردار باش، اگر در حق شما ستم روا داشت صبر كنيد، اگر دستور ناروا صادر كرد، تحمل نماييد، و اگر شما را از حق مسلم خود محروم ساخت بردبارى كنيد، و اگر فرمان ضد دينى داد بدون چون و چرا اجرا نماييد، و دين خود را فداى جان خويش گردانيد.

 و از همه مهم‏تر اين كه در روايتى به دروغ و افتراء، از قول رسول اكرم‏ صلي الله عليه و آله و سلم  نقل كرده‏اند كه فرموده است:

يكون بعدي أئمة لا يهتدون بهداي ولا يستنون بسنتي ، وسيقوم فيهم رجال قلوبهم قلوب الشياطين في جُثمان أنس . قلت : كيف أصنع يا رسول الله ! إن أدركت ذلك ؟ قال : تسمع وتطيع للأمير وإن ضرب ظهرك وأخذ مالك فاسمع وأطع .

 صحيح مسلم: 20/6 ، كتاب الأمارة باب الأمر بلزوم الجماعة ح 51.

 پيشوايانى بعد از من خواهند آمد كه نه از هدايت‏هاى من بهره‏اى برده‏اند و نه به سنت من عمل مى‏كنند، و قلوب آنان همانا قلوب شياطينى است كه در درون  جسم آدمى قرار گرفته باشد.

 راوى مى‏پرسد: اگر چنين عصرى را درك نموديم وظيفه ما چيست؟

 حضرت فرمود: تكليف شما پيروى از اين چنين حاكمان جور است، اگر شما را مورد ضرب و شتم قرار دهند، و اموال شما را غارت نمايند، وظيفه شما اطاعت و فرمان بردن است.

 و با توجه به اين چنين روايات ساختگى است كه فقهاء اهل سنت هرگونه قيام در برابر حاكم جائر را محكوم نموده و جايز نمى‏شمارند.

 نووى عالم بلند آوازه اهل سنت مى‏گويد:

 وأمّا الخروج عليهم وقتالهم فحرام بإجماع المسلمين وإن كانوا فسقة ظالمين ، وقد تظاهرت الأحاديث بمعنى ما ذكرته ، وأجمع أهل السنة أنه لا ينعزل السلطان بالفسق .

شرح مسلم للنووي: 229/12.

 قيام و مبارزه با حاكمان - اگر چه اين حاكمان فاسق و ستمگر باشند - به اجماع مسلمين (البته مسلمين فريب خورده دستگاه جور) حرام است. و حاكم جامعه با ارتكاب ستم از منصب خويش عزل نخواهد شد.

 وهكذا عن التفتازاني في شرح المقاصد والقاضي الإيجي في المواقف .

 شرح المقاصد  ج 2 ، ص71 ؛ المواقف: 349/8.

همين سخن را تفتازانى و ايجى از بنيان گذاران مكتب كلامى اهل سنت گفته‏اند.

 چقدر فرق است ميان پيشواى  يك ملتى كه مى‏گويد :

 فأطع الإمام... إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل : سمع وطاعة ، دمي دون ديني.

 و ميان رهبر جامعه‏اى كه فرياد مى‏كند :

 من رأى سلطانا جائرا... يعمل في عباد الله بالاثم والعدوان ثمّ لم يغيّر بقول ولا فعل ، كان حقيقاً على الله أن يدخله مدخله.

تاريخ الطبري ج4 ، ص 304 ، باب : ذکر اسماء من قتل من بني هاشم  مع الحسين عليه السلام و عدد من قتل من کل قبيلة من القبائل التي قاتلته ؛ الکامل في التاريخ  - ابن أثير جزري - ج 4، ص 48، باب : مقتل الحسين رضي الله عنه ، بحار الأنوار ج 44 ، ص 382 ، باب : ما جري عليه بعد بيعة الناس ليزيد إلي شهادته .

هر کس سلطان ستمگري را ديد ... در ميان مسلمين با گناه و دشمني و مخالفت با حق حکمراني مي کند  و به هيچ شيوه اي  ( اعم از گفتار و عمل )  قابل تغيير و اصلاح نيست ، بر خداوند سزاوار است که او را در جايگاه واقعيش ( جهنم ) وارد کند .  

 و لذا امروز مى‏بينيم كه دشمنان اسلام بويژه امريكا با تمام توان و امكانات به مبارزه با اين فرهنگ شورش و قيام در برابر استبداد در آمده ولى سياستهاى اسلام كشورهاى ديگر را كه روحيه سازش با استبداد را از رهبران خويش به ارث برده‏اند، تأييد مى‏كند.

 6 - وحدت هماهنگى ميان امت اسلامى:

 يكى از بركات پربار عزادارى و گريه براى حضرت سيّد الشهداء عليه السلام ، وحدت و هماهنگى ميان اقشار مختلف اسلامى است كه در سايه گردهم‏آيى مردم در ايام سوگوارى حضرت در مساجد و تكايا و در سينه زنى‏هاى خيابان‏ها است.

 و اين گردهم آيى‏ها، ناله‏ها و سينه‏زنى هاى هماهنگ، قلبهاى مردم را با يكديگر نزديك نموده و كدورت‏ها را مرتفع ساخته و باعث يكپارچگى ملت اسلامى مى‏شود و از جمعيت پراكنده قدرت بزرگ مى‏سازد و ملت اسلامى را در برابر نفوذ دشمنان بيمه مى‏كند.

 امام خمينى قدس سره مى‏فرمايد: ما ملّتِ  گريه سياسى هستيم كه با همين اشك، سيل جريان مى‏دهيم و خرد مى‏كنيم سدهايى كه در مقابل اسلام ايستاده است .

 صحيفه نور ج 13 ص 156

 همين گريه است كه كارها را پيش برده است، همين اجتماعات است كه مردم را بيدار مى‏كنند.

 صحيفه نور ج 13 ص 157.

همه روضه بخوانند، همه گريه بكنند، از اين هماهنگ‏تر چه؟ شما در كجا سراغ داريد كه يك ملّتى اين طور هماهنگ بشود؟ كِى اين‏ها را هماهنگ كرده؟ اين‏ها را سيّد الشهداء عليه السلام هماهنگ كرده است... در كجاى عالم سراغ داريد مردم اين طور هماهنگ باشند... اين هماهنگى را از دست ندهيد .

صحيفه نور ج 10 ص 217.

براى اطلاع بيشتر به كتاب فلسفه عزادارى نوشته محمدى نيا ص 56 به بعد مراجعه شود.


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



برچسب‌ها: فلسفه عزاداري براي امام حسين عليه السلام چيست ؟,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

 چرا عزاداري براي امام حسين (ع) وياران با وفايشان از اول محرم آغاز مي شود با اين كه ايشان در دهم محرم به شهادت رسيدند ؟

 

پاسخ :

اولا: با آغاز مام محرم مصائب امام حسين (ع) ويارانش تداعي مي شود وسيره ائمه عليهم السلام نيز   احياي دهه محرم بود همان طوري که  امام رضا (ع) مي فرمايند  کان أبي إذا دخل شهر المحرم  لا يري ضاحكا و كانت الكآبة تغلب عليه حتي يمضي منه عشرة أيام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه ويقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين صلي الله عليه.
يعني وقتي ماه محرم فرا مي رسيد  در پدرم امام کاظم عليه السلام آثار شادي  ديده نمي شد و همواره غمگين بودند ،  روز دهم ، روز مصيبت و اندوه و گريه او بود و مي فرمود : در اين روز بود که حسين عليه السلام را به شهادت رساندند.

امالي صدوق، ص 78 و بحار الانوار، ج 44 ص 284.

ثانيا: در عرف رسم براين است که  تجليل از خاطره خوب و يا تلخ به صورت دهه برگذار مي شود مانند دهه فجر و دهه ولادت رسول اکرم (ص) و  دهه فاطميه و غيره.

ثالثا: به خاطر  اين که در طول ده روز فرصت مناسي باشد براي  تبين اهداف عالي حضرت سيد الشهداء عليه السلام و فلسفه سوگواري براي آن حضرت مانند:

1 .  حيات مجدد اسلام  واحياي سنت .

2 .  حفظ مکتب و شريعت بود .

3 .  تحکيم باورهاي ديني مردم با آشنا شدن توده هابا معارف ديني.

4 .  پيوند عميق عاطفي ميان امت والگوهاي راستين.

5 .  اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم.

براي اطلاع بيشتر مي توانيد در بخش مقالات، مقاله عزاداري ، بخش هشتم ،اهداف بزرگ مجالس سوگواري را مطالعه فرماييد.

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



برچسب‌ها: چرا عزاداري براي امام حسين (ع) وياران با وفايشان از اول محرم آغاز مي شود با اين كه ايشان در دهم محرم,
نوشته شده در تاريخ 9 / 8 / 1392 توسط حسين مقدم

تمامي حقوق مطالب براي اين سايت محفوظ است.

حوزه علميه امير المومنين (عليه السلام) – سفيران هدايت اهواز